کد مطلب:253582 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:284

جسارت متوکل به امام هادی
بر اثر سعایت و بدگویی برخی از مخالفان، متوكل دستور داد شبانه به منزل امام هادی حمله كرده و آن حضرت را نزد او بیاورند. وقتی نیمه شب امام علیه السلام را به منزل متوكل آوردند، وی در حال شراب خواری بود. از امام احترام كرد و ظرف شراب به وی تعارف كرد.

حضرت فرمود: گوشت و خون من هرگز با شراب آمیخته نشده است، مرا معاف بدار. متوكل گفت: پس شعری بگویید كه موجب خشنودی من گردد حضرت عذر خواستند.

متوكل گفت: چاره ای نیست، باید شعر بخوانی.

حضرت اشعاری در بی وفایی دنیا و مرگ ذلت بار سلاطین سرود:



باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم

غلب الرجال فلم تنفعهم القلل



و استنزلوا بعد عز عن معاقلهم

و أسكنوا حفرا یا بئس ما نزلوا



ناداهم صارخ من بعد دفنهم

أین الأساور و التیجان و الحلل



أین الوجوه التی كانت منعمة

من دونها تضرب الأستار و الكلل



فأفصح القبر عنهم حین سائلهم

تلك الوجوه، علیها الدود یفتتل



قد طال ما أكلوا دهرا و ما شربوا

و أصبحوا بعد طول الأكل قد أكلوا



أضحت منازلهم قفرا معطلة

و ساكنوها الی الأجداث قد رحلوا



گردنكشان زورمند بر فراز كوه ها، برای سكونت و حفظ خود، خانه ساختند و در آن آرمیدند، ولی آن فرازها سودی به حال آنان نبخشید.



[ صفحه 221]



پس از آن همه سرفرازی و جلال، از پناهگاه های رفیع خود به طرف پایین، سرازیر شدند و در گودال های قبر مسكن گزیدند و به راستی بدگونه سرازیر گشتند.

پس از دفن، فریادگری با آنان گفت: كجا رفت آن دستبندهای طلایی و آن تاج ها و زیورها؟

كجا رفت آن چهره های مرفه كه همواره در پس پرده ها و آزین های زیبا پنهان شده بودند؟

قبر در برابر این سؤالی كه آن فریادگر، از آنان می پرسد، با زبان گویا و روشن، چنین پاسخ می دهد، آن چهره هایی كه می گویی، هم اكنون محل تاخت و تاز كرم ها قرار گرفته اند كه گویی با كرم ها بافته شده اند.

آنان مدت های درازی خوردند و نوشیدند، و اكنون خوراك كرم ها (و خاك) شده اند و آنان زمان طولانی، خانه ها را برای حفظ خود آباد كردند، سپس از آن خانه ها و اهلشان جدا شدند و انتقال یافتند.

آنان مدت های طولانی، به انباشتن و ذخیره كردن اموال پرداختند، لیكن سرانجام آنها را برای دشمنان به جای گذاشتند و كوچ كردند.

منزل ها و خانه های آنان، به صورت خرابه های رها شده و بدون سكنه به جای ماند و ساكنان آن به سوی گورها روانه گشتند.

وقتی اشعار آن حضرت به اینجا رسید، حاضران بر جان امام هادی علیه السلام ترسیدند و گمان كردند كه شعله ی آتش خشم متوكل، به او آسیب برساند، ولی به خدا سوگند! (مجلس میگساری، درهم ریخت و) متوكل بسیار



[ صفحه 222]



گریه كرد، به گونه ای كه ریشش، از اشك های چشمش خیس شد و دیگران گریستند.

آنگاه متوكل دستور داد تا بساط شراب را برچینند، سپس به امام هادی علیه السلام گفت: ای ابوالحسن! آیا قرض بر ذمه داری؟ آن حضرت فرمود: آری، چهارصد دینار مقروض هستم. متوكل دستور داد، چهار هزار دینار به آن حضرت دادند و همان ساعت آن حضرت را با احترام، به خانه اش بازگرداندند. [1] .


[1] بحار، ج 50، ص 211.